دروغ ...







دروغ ...  

 

 

نگران نباش، " حـال من خوب اســت "

 

بــزرگ شده ام...

 

 
دیگر آنقدر کــوچک نیستـم که در دلتنگی هایم گم شوم...!


آمـوختــه ام،


که این فاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش "زندگی ست"

 
... آمــوختــه ام،


که دیگــر دلم برای "نبــودنـت" تنگ نشــــود.


راستی،


دروغ گفتن را نیز، خوب یاد گرفتـه ام...!


"حال مـــن خوب اســت" ... خوبِ خوب...

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

تو رو خدا هر کی این مطلبو دید

واسه حاجتم دعا کنه ...

بگین هر چی حاجتشه ...

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, | 23:14 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

با عشق تو به پایان می رسانم ...  

                             

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, | 23:7 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

زندگی می گذرد ...  


سال ها دل غرق آتش بود و خاکستر نداشت


بازکردم این صدف را بارها گوهر نداشت


از تهیدستی قناعت پیشه کردم سال ها


زندگی جز شرمساری مایه ای دیگر نداشت


هرکجا رفتم به استقبالم آمد بی کسی


عشق در سودای خود چیزی از این بهتر نداشت


بارها گفتی ولی از ابتدای عاشقی


قصه سرگشتگی‌هایت مگر آخر نداشت


سالها بر دوش حسرت ها کشیدم بار عشق


هیچ دستی این امانت را ز دوشم برنداشت


کاش می آمد و می دیدم که از خود رفته ام


آنکه عاشق بودنم را یک نفس باور نداشت


آسمان یک پرده از تقدیر را اجرا نکرد


گویی از روز ازل این صحنه بازیگر نداشت


ناله ما تا به اوج کبریا پرواز کرد


گرچه این مرغ قفس پرورده بال و پر نداشت . . .

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, | 19:11 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

دیدی ....  

ديدی                                عشقی

نبود در تار و پودش           ديدی گفت عاشقه عاشق

  نبودش     

امشب همه جا حرف  از آسمون و مهتابه  ،  تموم خونه ديدار اين خونه

فقط  خوابه ، تو كه رفتی هوای  خونه تب داره  ،  داره  از درو ديوارش غم

عشق تو مي باره ، دارم مي ميرم از بس غصه خوردم ،  بيا بر گرد تا ازعشقت

نمردم، همون كه فكر نمي كردی نمونده پيشت، ديدی رفت ودل ما رو سوزوندش

حيات خونه دل مي گه درخت ها همه خاموشن، به جای كفتر و  گنجشك  كلاغای

سياه پوشن ،  چراغ  خونه  خوابيده  توی دنيای خاموشی  ،   ديگه  ساعت رو

طاقچه شده كارش فراموشی  ،  شده كارش فراموشی  ،  ديگه  بارون  نمی

باره  اگر چه  ابر سياه  ،  تو كه  نيستی  توی  اين خونه ،   ديگه  آشفته

بازاريست  ،  تموم  گل ها  خشكيدن مثل خار بيابون ها ،  ديگه  از

رنگ  و رو رفته ، كوچه و خيابون ها ،،، من گفتم و يارم گفت

گفتيم و سفر كرديم،از دشت شقايق ها،با عشق گذركرديم

گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو

به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری

گفتم كه تو می دونی،سرخاك

تو می ميرم ، ولی

تا لحظه مردن

نمی گيرم

دل از

تو

 

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, | 11:57 | + | موضوع: <-CategoryName-> |