نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 30 آبان 1389برچسب:, | 19:7 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

وقت پرواز ...  

 

خداحافظ برو عشقم برو که وقت پروازه


برو که ديدن اشکات منو به گريه ميندازه


نگاه کن آخر راهم ، نگاه کن آخر جادست


نميشه بعد تو بوسيد ، نميشه بعد تو دل بست


منو تنها بذار اينجا ، تو اين روزاي بي لبخند


که بايد بي تو پرپرشه ، که بايد از نگات دل کند


حلالم کن اگه ميري اگه دوري اگه دورم


اگه با گريه ميخندم حلالم کن که مجبورم


نگو عادت کنم بي تو که ميدوني نميتونم


که ميدوني نفسهامو به ديدار تو مديونم


فداي عطر آغوشت برو که وقت پروازه


برو که بدرقه داره منو به گريه ميندازه


برو عشقم خداحافظ برو تو گريه حلالم کن


خداحافظ برو اما حلالم کن حلالم كن

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 28 آبان 1389برچسب:, | 11:56 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

سخن مدیر وبلاگ  

سلام به همگی

اگه کسی حرفی ، انتقاد ، پیشنهادی  در باره ی موزیک وب یا ... داره بگه تا انجام بشه

اگه هم کسی مطلبی خواست توی وب قرار بگیره بفرسته

تا قرار بدم .

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 27 آبان 1389برچسب:, | 15:33 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

پنج وارونه چه معنا دارد ؟!  

 

پنج وارونه چه معنا دارد؟؟؟

خواهر کوچکم این را پرسید

من به او خندیدم

کمی آزرده و حیرت زده گفت: روی دیوار و درختان دیدم

باز هم خندیدم

گفت : دیروز خودم دیدم

مهران پسر همسایه پنج وارونه به مینو می داد

آن قدر خنده برم داشت که طفلک ترسید

بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم

بعدها وقتی غم

سقف کوتاه دلت را خم کرد٬

بی گمان می فهمی

                پنج وارونه چه معنا دارد ...

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 27 آبان 1389برچسب:, | 11:29 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

 

عکس ها و نوشته های عاشقانه

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 26 آبان 1389برچسب:, | 18:39 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

عاشقانه مطلب ارسالی از sina  

بنام خدایی که برای قلب ، دوست و برای اثبات دوستی اشک را آفرید

بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه یه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم

 

 

هيچكس لياقت اشكهاي تو را ندارد و كسي كه چنين ارزشي دارد باعث اشك ريختن تو نمي شود اگر كسي تو را آنطور كه ميخواهي دوست ندارد به اين معني نيست كه تو را با تمام وجودش دوست ندارد دوست واقعي كسي است كه دستهاي تورابگيردولي قلب تورالمس كند بدترين شكل دلتنگي براي كسي آن است كه در كنار او باشي و بداني كه هرگزبه اونخواهي رسيد

 

زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشک به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم

ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته

 

از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

یک سینه غرق مستی دارد هوای باران

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم

شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

باید شود هویدا امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو

پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است

فردا به چشم اما امشب دلم گرفته

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 23 آبان 1389برچسب:, | 14:11 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

شب جدایی ...  

                            

 

من و شب و   تنهایی            یاد  تو   و  جـدایـی


تو و یه  عشق   تازه            نمـی دونــم  کـجـایی


من  و  هـوای  ابـری           یاد  شـبـهـای  برفـی


تـو و صـدای  گـیـتـار           دلـم شـده  بـی قـرار


منـو یاد  قـصه  هات            تا صبح بیدار موندات


تو  و  او نو جاده ها            من اینجـا تک و تـنها


مـنو یـاد  اون نـگـات            یاد دریایی چشـمـات


تو رفــتی با رقـیــبـم            حـالا چـقـدرغـریـبـم


مـن و شـب جــدایـی            فـقـط  غـم  رهـایـی


مـنو  تو ، در اون شـبـها            بـرام شـده  یـه رویـا

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 22 آبان 1389برچسب:, | 19:24 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

و اکنون پاسخ : " خانه ی دوست کجاست ؟ " " خانه اش در دل توست "  

براي ديدن ادامه عكسها و خبر، روي اين عكس كليك كنيد 

من دلم می خواهد

 

      خانه ای داشته باشم پر دوست

 

کنج هر دیوارش


دوستهایم بنشینند آرام


گل بگو گل بشنو


هرکسی می خواهد


وارد خانه پر عشق و صفایم گردد


یک سبد بوی گل سرخ


به من هدیه کند


شرط وارد گشتن

 

شست و شوی دلهاست


شرط آن داشتن


یک دل بی رنگ و ریاست


بر درش برگ گلی می کوبم 
 

روی آن با قلم سبز بهار

 

می نویسم ای یار


خانه ی ما اینجاست


تا که سهراب نپرسد دیگر


"
خانه دوست کجاست؟ "

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 21 آبان 1389برچسب:, | 18:33 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

" خانه ی دوست کجاست ؟ "  

 

خانه دوست کجاست ؟

 

در فلق بود که پرسید سوار. آسمان مکثی کرد.


رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن‌ها بخشید


و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:


نرسیده به درخت ،


کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است


و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است


می‌روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در می‌آرد،


پس به سمت گل تنهایی می‌پیچی،


دو قدم مانده به گل،


پای فواره جاوید اساطیر زمین می‌مانی


و تو را ترسی شفاف فرا می‌گیرد.


در صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می‌شنوی:


کودکی می‌بینی


رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور


و از او می‌پرسی


خانه دوست کجاست ؟

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 20 آبان 1389برچسب:, | 18:50 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

مرگ ...  

       

 

دفتر عشق که بسته شد

 

                         دیدم منم تموم شدم

 

خونم حلال ، ولی بدون

 

                         به پای تو حروم شدم

 

اونیکه عاشق شده بود

 

                         بد جوری تو کار تو موند

 

برای فاتحه بهت

 

                         حالا باید فاتحه خوند

 

تموم وسعت دلمو

 

                        به نام تو سند زدم

 

غرور لعنتی می گفت

 

                        بازی عشقو بلدم

 

از تو گله نمی کنم

 

                          از دست قلبم شاکیم

 

چرا گذشتم از خودم

 

                          چراغ ره تاریکیم

 

دوست نداری چشمای من

 

                          فردا به آفتاب وا بشه ؟

 

چه خوب میشه تصمیم تو

 

                           آخر ماجرا بشه

 

دست و دلت نلرزه

 

                           بزن تیغ خلاصو

 

از اون که عاشقت بود

 

                           بشنو این التماسو

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 19 آبان 1389برچسب:, | 20:5 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

خودت خواستی  

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 18 آبان 1389برچسب:, | 17:59 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

...  

                   

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 14 آبان 1389برچسب:, | 11:24 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

بی تو ...  

           


بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی؟



دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟



آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو



زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟



هر چه می خواهیم " آری " از همین امروز



از همین امروز ، مال ماست ، می دانی؟



گرچه من ، یک عمر همزاد عطش بودم



روح تو ، هم سایه دریاست می دانی؟



دوستت دارم!» همین !!! این راز پنهانی



از نگاه ساکتم پیداست ، می دانی؟



عشق من ! بی هیچ تردیدی بمان با من



عشق یک مفهوم بی «اما» ست ، می دانی؟

         

            

(( با تشکر از حسن آقا جهت ارسال این مطلب ))

 

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 13 آبان 1389برچسب:, | 18:6 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

منو باش ...  

   

منو باش خیال میكردم همیشه یكی رو دارم

یكی كه بوقت گریه سر رو شونه هاش بذارم

منو باش خیال میكردم كه یكی به فكر من هست

میون اون همه وحشت توی اون كوچه بن بست

منو باش دل به كی بستم چشم به راه كی نشستم

من كه واسه خاطر تو زدمو ماه رو شكستم

وقتی خورشید حقیقت از خواب قصه برآشفت

تازه فهمیدم چه آسون چشم تو به من دروغ گفت

هاج و واج رد نگاهتو به گلای قالی دوختی

بگو، بگو اون همه عشقو به چه قیمتی فروختی؟

یا شاید اصلا عاشقم نبودی

تو به فكر من نبودی توی گرگ و میش و مهتاب

حتی اندازه چشمی كه یهو بپره از خواب

منو باش دل به كی بستم چشم به راه كی نشستم

من كه واسه خاطر تو زدمو ماه رو شكستم...

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 11 آبان 1389برچسب:, | 18:40 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

یه روز میاد که مثل من تو هم دیگه عاشق می شی ...  


یه روز میاد که مثل من دیگه تو هم عاشق می شی
میاد یه روزی که تو هم دیوونه ی چشاش می شی

یه روز میاد که نازنین می فهمی حرفهای منو
یادت بمونه عزیزم همیشه من گفتم نرو

یه روز میاد که مثل من کنج اتاقت بشینی
هی شعر بگی گریه کنی عکس چشاشو بکشی

یه روز میاد من میدونم که تو اسیر عشق می شی
به حرفهای من میرسی حسابی قربونش می شی

من میدونم تو هم یه روز دلت می خواد فدا بشی
قربون چشماش بری تا یه وقت ازش جدا نشی

یه روز میاد تو تنهاییت خیره می شی به عکس اون
اونقده قربونش می ری اما می بینی نیست دیگه اون

یه روز میاد که مثل من کنار عکسش بشینی
نامه هاشو بخونیو واسه نگاهش بمیری
اون روز میاد که عشق تو یهو بهت نگاه کنه
تو چشمهای قشنگ تو خیره بشه صدات کنه

با خنده اون بهت بگه به درد هم نمی خوریم
تو خیلی خوبی اما ما بهم دیگه نمی رسیم

من میدونم اون روز میاد که تک وتنها بشینی
گلهای یادگاریشو بو بکشی گریه کنی

یه روز میاد که همه جا اسم اونو صدا کنی
برای برگشتن اون همش خدا خدا کنی

میاد یه روزی که تو هم مجنون و آواره بشی
دلت نخواد اما بگه مجبوری که جدا بشی

اونوقت به یاد من بیفت به یاد خاطراتمون
بدون چرا من همیشه گفتم نرو پیشم بمون

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 9 آبان 1389برچسب:, | 19:15 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

نامه ی عاشقی ...  

 

سلام عزیز مهربون، اجازه هست بشم فدات؟

اجازه هست تو شعر من، اثر بذاره خنده هات؟

شب که می شه یواش یواش، با چشمک ستاره هاش

اجازه هست از آسمون، ستاره کش برم برات؟

اجازه هست بیای پیشم یه كم بگم دوست دارم؟

تو هم بگی دوسم داری بارون بشم دل ببارم

بریم تو باغ اطلسی بی رنج و درد بی كسی

بهت بگم اجازه هست گل روی موهات بذارم

اجازه هست خیال کنم، تا آخرش مال منی؟

خیال کنم دل منو، با رفتنت نمی شکنی؟

اجازه هست خیال کنم، بازم میای می بینمت؟

با اون چشای مهربون، دوباره چشمک می زنی؟


 
طپش طپش با چشمكت، غزل بگم برای تو


با اتكا به عشق تو، تو زندگی برم جلو؟

هر چی بگی نه نمی گم، جونم بخوای برات می دم

هر چی می خوای بهم بگو، فقط بهم نگو برو

اجازه هست بازم تو خواب، بوس بكارم كنج لبات

یه شعر تازه تر بگم، به یاد شرم گونه هات

نشونیتو بهم می دی؟ تا پنهون از چشم همه

ورق ورق نامه بدم بازم برات

همیشه مهربون من! نامه رسید به انتها

فقط یه چیز یادت باشه: بازم به خواب من بیا 

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 8 آبان 1389برچسب:, | 17:59 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد ...  

     

یادمه یه روز میگفتی که فقط عاشق اینی

موهای منو ببافی تو کنار من بشینی

یادمه عشق من و تو توی دنیا بهترین بود

عشق من توی وجودت اولین و آخرین بود

یادمه منو می خواستی تو واسه نگام می مردی

اگه باورم نمی شد واسه من قسم می خوردی

یادته بهت می گفتم که فقط عاشق اینم

توی خواب و تو بیداری چشمای تورو ببینم؟

یادته برات میمردم واسه بوسه از رو لب هات

تو می خواستی باتو باشم توی روزا و تو شب هات

یادته صدام می کردی خانمم عزیز جونم

عشق من ، گلم، قشنگم ، همزبونم ،مهربونم

ولی اون روزا تموم شد بودنم با تو حروم شد

دست غم مارو جدا کرد یک نگاهت آرزوم شد

نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 5 آبان 1389برچسب:, | 16:50 | + | موضوع: <-CategoryName-> |

کبوتر دلم ای نازنین هوایی توست  

            

 امروز دوباره دیدمش.یه دیدار رویایی و دور از انتظار.درست بعد از ۱ هفته.باورم نمی شد فبول کنه بیاد دیدنم.با هم اومدیم تو همین کافی نتی که الان هستم.آنلاین!دوباره دستای مهربونش رو تو دستام گذاشت.هیچکس نمی تونه بفهمه تو اون لحظه ها چه حس خوبی داشتم.انگار تموم دنیا مال خودمه.واقعا هم بود.آخه مگه هیچی تو دنیا بهتر از دستای عشق من هست؟همین جوری الکی تو سایت های مختلف سر میزدیم.تا رسیدیم به ۱ سایت که توش فال حافظ بود.اولی رو به اسم من زدیم.باورم نمی شد.همون شعر محبوب خودم بود.حفظشم.
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده ام که مپرس
آنچنان در هوای خاک درش
میرود آب دیده ام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیده ام که مپرس
سوی من لب چه میگزی که مگوی
لب لعلی گزیده ام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیده ام که مپرس
فال خوبیه.دقیقا توصیف حال منه.خیلی خوشحال شدم.چون نوشته بود بلاخره ۱ روز بهش میرسم...صورت قشنگشو جلو آورد که بوسم کنه.دل تو دلم نبود.وقتی لباشورولبام گذاشت یه حالی شدم.انگار تو خلا بودم.انگار هیچکس جز من و کامیم تو دنیا نبود.ولی فقط ۱ لحظه بود...بعدشم دوباره مجبور شدیم از هم جدابشم.نقش لبخند قشنگش موقع خداحافظی تا ابد تو ذهنم می مونه...
نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| 4 آبان 1389برچسب:, | 17:16 | + | موضوع: <-CategoryName-> |